در صعوبت سرودن شعر گویشی لارستانی

ساخت وبلاگ

در صعوبت سرودن شعر گویشی لارستانی
عنايت الله نامور
( منتشر شده در آفتاب لارستان - دی ماه 93 )


ابزار شاعر گویشی چیست ؟ شعر جدای از ذوق و قریحه شاعری ابزاری لازم دارد تا ساخته شود.تصور کنید معمار برجسته ای قصد ساختن بنایی را دارد. اگر ذوق و هنر او (و در مورد معمار؛ دانش فنی او) به تنهایی وجود داشته باشد چیزی ساخته نمی شود. معمار باید سنگ و گچ و ماله و شمشه و سیمان و شاقول و تراز و… در دست داشته باشد تا بتواند با تکیه به دانشی که اندوخته است و هنر و ذوقی که دارد ساختمانی برپا کند. ابزار برای معمار جنبه بایا و بسنده است.

معمار شعر فارسی (شاعر) آن است. …گفتم جدای قریحه و ذوق ابزار هم لازم است. شاعر فارسی سرا همه ابزار ها را در اختیار دارد. هم کتابها و دیوانها و انجمن های ادبی و مجلات و روزنامه ها و درس و مدرسه و… هست تا در آنها و با آنها دانش لازم را کسب کند و مهارت خویش را بالا ببرد؛ هم استادانی هستند و کتابهایی منتشر شده تا خطا ها را گوشزد کنند و دست طالب راه را بگیرد و او را به جلو هدایت کند و هم مصالح کافی و وافی فراهم است.

همه ی کلمات زیبا برای شعر فراهم آمده است. همه ی ابزار سرایش شعر در دسترس است. همه ی جنبه های سرایش و تکنیک ها موشکافی شده و بیان شده اند. شاعر باید از این خرمن آماده با مهارتی که کسب می کند گلهایی فر راه خویش برگیرد و دسته گلی زیبا (شعرش را) را به وجود آورد.

من این کار را همیشه با این مثال شاهد آورده ام که شاعر فارسی گو در واقع مثل شخصی است که به بازار طلا فروشان برود و از هر جایی قطعه ای کار شده و جواهری تراشیده شده بر گیرد و به زنجیر بکشد و گردنبند خویش را درست کند. …کار ساده است از یک جنبه… ولی چون این همه فراهم است از جنبه دیگر ساخت گردنبدی بسیار زیبا و نمونه همواره دشوار است و رقابت شدید…

و اما شاعر گویشی سرا از همه لحاظ در مضیقه است… نه سعدی و حافظ و انوری و مولوی و فردوسیی در ادبیات زبان لارستانی ظهور کرده اند که قله و سترگ باشند و بتوان به آنها اقتدا کرد؛ نه زبان و واژگان آن مثل زبان فارسی سرشار از کلمات خاص ادبیاتی است؛ که هنوز ساحت زبان همان ساحت عادی است و زبان خاص ادبی بروز نکرده است؛ و نه کلاس و درس و مجله و روزنامه و نقد و بررسی وجود دارد تا راه های درست از خطاها تشخیص داده شود و نه بازار طلا فروشانی هست که بتوان در میان آن همه ابزار خود را بر گرفت…

شاعر گویشی سرا در واقع خود جواهر ساز و جواهر تراش است. او باید سنگها را یک به یک بیازماید و آنها را تراش دهد و تجربه کند و حتی نخ و زنجیر گردنبند را هم خود بسازد و آن وقت همه را به بند بکشد… کار در اینجا نا شدنی به نظر می آید… و وسوسه گریز زدن با بازار طلایی (آوردن کلمات و تعابیر ادبی فارسی در شعر گویشی) هم هست…

خلاصه همه چیز در خدمت صعوبت و دشواری است. پس این همه شعرهای دلنشین را چه می سازد؟
عشق… عشق و ماجراجویی… کشف و تجربه و لذت همدلی ها…
ما هنوز در آغاز راهيم.

گپ و لپ...
ما را در سایت گپ و لپ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2gapolap7 بازدید : 192 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 1:52